Samstag, 24. Dezember 2011

لینک داونلود 5 کتاب ارزشمند

لینک داونلود 5 کتاب ارزشمند
تولدی دیگر+پس از 1400 سال+فریب بزرگ قرن ما+پاسخ به تاریخ+کورش بزرگ و محمد ابن عبدالله


http://www.4shared.com/folder/eFtq6oGS/_online.html

Montag, 19. Dezember 2011

پس اون مدعیان دروغین حمایت از جنبش ملت ایران کجا قایم شدن؟

پس این اصلاح طلبهای دروغین کجان؟ اونها که الکی شعار براندازی رژیم رو میدن  الان کجان؟ اون خاینین به ایران که مسبب آوردن خمینی به کشور بودن و گفتن فریب خورده بودیم کجان؟حالا زمان خوبی برای محک زدن به ادعاهای سیاسی و خالی بندیهای قهرمانانه هست.کجا قایم شدین؟ حالا دیدین که فقط هارتو پورتین؟  الان که طرح شکایت از رهبرتون مطرح شده همهتون خفه خون گرفتین و تو سوراخهاتون خزیدین؟ این سکوت معنا دار شما بار دیگه نشون داد که اکثر گروههای اصلاح طلب و اپوزیسون، ساخته دست جمهوری اسلامی هستند که برای پاشیدن خاک در چشم مردم ایران و ماندگاری این رژیم ضد ایرانی در کشورمون در تلاشند. ننگ به همتون که منافع شخصی و حزبی و حکومتی خودتون رو به آزادی یه ملت ترجیح میدین. خوبه که نسل جوان ایران شماهارو بشناسه و بدونه که دلیل 33 سال ماندگاری این رژیم قرون وسطایی در ایران چیه.اگه راست میگفتین و از این حکومت جهل و جنایت نفرت داشتین با طرح شکایت علیه عامل اونهمه جنایت ،اعلام هم صدایی و حمایت میکردین. خاصیت راستی و صداقت در عمل همینه که سر بزنگاه دست مدعیان دروغین  رو رو میکنه و رسوا میشن.برای اکثریت شما جماعت،مخالفت با ج.ا در همون سرو صدای الکی و جارو جنجال رسانه ای خلاصه میشه که هدف اصلیش دور کردن ذهن مردم  از مبارزه راستین و به سر جای اول برگردوندن حاصل تلاش اونهاست . شماها در لباس وکیل ، فعال سیاسی ، لابی رژیم در غرب، وبلاگ نویس فراری ، تحلیلگر مستقل ،صاحبان کانالهای ماهواره ای، طنز پرداز ،فیلمساز و کارگردان و... همه و همه  یا کاردستیهای رنگ و وارنگ همین جمهوری ننگین اسلامی و یا در عمل به فکر منافع شخصی و حزبی خودتون هستین که نقاب اپوزیسیون بر چهره دارین ودر نهایت هدفی جز فریب ملت ندارین ننگ و نفرین بر شما بیگانگان میهن فروش

Samstag, 10. Dezember 2011

آنگاه که کینه و عناد،چشم خرد را کور میکند

براستی در عجبم از عمق این نفرت و کینه! . کاش این جاهل ،اندکی دست از عناد و کینه توزی بر میداشت و منصفانه و با خردمندی به قضاوت در مورد خاندان ایران ساز پهلوی میپرداخت. این فسیلهای 57،هنوز پس از گذشت نزدیک به 34 سال از انقلابی ویرانگر که خود و همفکران فریبکارشان از بانیان جاهلش بودند هنوز هم به سمپاشی فکری و آلودگی اذهان مشغولند. شاید از گذر زمان غافلند و فکر میکنند که با افترا و تهمت و عوام فریبی میتوانند بار دیگر ملت ایران را با خود به مسلخ تاریخ برند. خود ببینید و قضاوت کنید. به قول منوچهر یزدی: در این وانفسای موجود بهتر است آقای بهرام مشیری دست از این تحلیلهای آبکی و مسخره آزادیخواهی و دموکرات بازی بردارند زیرا حکومت جمهوری اسلامی در لجن پراکنی به سوی خورشید،استاد بی بدیلی است و نیازی به عمله و اکله ندارد...! و اینجاست که شاعر پای در میدان مینهد و فریاد میزند:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولنگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری


Donnerstag, 8. Dezember 2011

شعر زیبای خداناشناس از مرحوم سعیدی سیرجانی

شعر زیبای خداناشناس از مرحوم سعیدی سیرجانی


سخنان حمید تقوایی از حزب کمونیست کارگری در مورد کورش بزرگ

سخنان حمید تقوایی از حزب کمونیست کارگری در مورد کورش بزرگ. براستی از انسانی که با بزرگان فرهنگی و قهرمانان ملی ایران نیز اینگونه سر دشمنی و عناد دارد چه انتظاری میتوان داشت. جمهوری اسلامی در ستیز با تاریخ و فرهنگ ایرانی تنها نیست!



Montag, 5. Dezember 2011

اندیشه کن


 شعراندیشه کن از شاعری گمنام که این روزها جای تامل بسیار دارد       

    

ملت بر سر زنان  بر سر مزن  اندیشه کن                                          چشم خود سیلاب خون کردی مکن  اندیشه کن

تا به کی بر سر زنی و دیده را گریان کنی                                        دشنه بر فرق سر و خونش روان  اندیشه کن

ماتم زهرا و زینب داری و درد عرب                                             بر دل و جات غم کرب و بلا   اندیشه کن

مذهب و دینت به شمشیر و ریا بستانده اند                                       تازیان و بت پرستان عرب  اندیشه کن

پیکر رستم هزاران پاره شد از بند بند                                             سینه اش آماج شمشیر عرب  اندیشه کن

ملک ایران غرق خون کردند این نا مردمان                                     سر ببریدند اینها از پدر  اندیشه کن

مادرت را هتک حرمت خواهرانت را کنیز                                      هم برادر را غلام اندر سرا  اندیشه کن

بیرق اسلام را در ملک ما افراشتند                                               تازیان و سربران و وحشیان  اندیشه کن

آنچه از پاکی جهان بر یاد میآرد به خود                                           بر گرفت از پاکی زرتشت ما  اندیشه کن

خاک پاک ملک ما بابک به دامان داشته                                          مازیار و رستم سهراب و جم  اندیشه کن  

صد هزاران قهرمان و نامور دارد وطن                                          اکبر و اصغر نهادی نام خود  اندیشه کن

ای دریغا ملک پر مهر و صفای آریا                                              کو زجهل خویش ویران کرده ای  اندیشه کن

در و مروارید را از دست تو بربوده اند                                           داده اندت مصحف و قرآن خود  اندیشه کن

بیش از این طبع بلند و گوهر ایرانیت                                              پیش پای دشمن میهن مکش  اندیشه کن

این سخن فرموده فردوسی پیغمبر است                                            باش ایرانی و ایرانی بمان  اندیشه کن



Donnerstag, 17. November 2011

Mittwoch, 9. November 2011

اتحاد، تنها راه برای برون رفت از بحران ملی

اتحاد، تنها راه برای برون رفت از بحران ملی

ناراحت نشیم ولی ما همینیم که میبینیم. پس معجزه بی معجزه!

ویدیویی که میبینید مربوط به برخورد با داور در یکی از بازیهای لیگ فوتبال ایرانه. باور کنید اطمینان دارم این داور نگونبخت نه به کسی تجاوز کرده، نه از دیوار کسی بالا رفته؛ نه با باطوم برقی به میدان فوتبال آمده ؛ نه شاهرگ کسی رو در دعوای خیابانی زده ؛نه میخواست کشورمونو به دامان همسایه شمالیمون بندازه؛نه بمبی در هواپیما گذاشته بوده؛ و نه اختلاسی 3000000000000 میلیارد تومانی کرده بوده و به کانادا فرار کرده که اونجا با پولها حال کنه. فقط میخواسته یه بازی ، اونم در فوتبال بی کیفیت و نازل ایران رو داوری کنه. آیا اون جوونای گردن کلفت که اینچنین بیباکانه و با غیرت؛به خاطر یه کارت به سمت داور حمله ور شدن  و حتی هنگام فرار اون داور بیچاره هم  از تعقیب و در رسوندن مشت و لگد بهش دریغ نکردن غیرت اینو دارن که وقتی یه مامور راهنمایی و رانندگی یه خانم رو در خیابون شهرشون به جرم اینکه اون خانم در ماشینش حجابش ناقص بوده توقیف میکنه همینطور به مامور حمله کنن؟ آیا میتونن وقتی یه بسیجی که هنوز خط سبیلش سبزه و داره با باطوم و یا زنجیر به سرو کله همشهری نگون بختش به گناه راهپیمای سکوت ضربه میزنه هجوم بیارن؟
بیایم صادق باشیم. انتقاد کارو از این بدتر نمیکنه. تا وقتی در مغزمون احترام به قانون و رعایتش جوونه نزده و زبانی به جز زور و تجاوز و باطوم وسایر آلات سرکوب رو نمیشناسیم ،از هیچ فرد و یا حزبی انتظار معجزه سیاسی و رهنمود به آزادی رو نداشته باشیم .یک ملت برای آزادی باید لیاقتشو هم داشته باشه.
میدونم الان بعضیها میگن این اتفاقات در همه جا میافته ولی یادمون نره که این اتفاقات در هیچ کجای دنیا مثل مملکت ما عادی و فراوون نیست و به عبارت دیگه واقعا اتفاقه و پیش اومده. اگر در همه جای دنیا میتونیم با مرور تاریخ ورزشیشون تک و توک موارد گیر بیاریم و با افتخار ازش یاد کنیم و اونارو همریف فرهنگی خودمون بدونیم  اینو هم  بدونیم که در ایران؛دیدن و شنیدن اتفاقاتی از این دست و یا حتی بسیار بدتر، سالیان دراز هست که عادی و رایجه حالا این از عجایب بوده که با این سانسور اخبار و وقایع در ایران،گاهی کلیپهایی بیرون میاد.
اگه میشد از تمامی این نمونه های عینی فرهنگی در کشورمون گذارش مصور، فیلم و مستند داشت واقعا از اینکه اسم آزادی و دموکراسی و کورش بزرگ رو بیاریم هم باید شرم میکردیم و ساکت میشدیم. با احترام به  همه کسانی که سعی در آگاهی ملت اکثرا نادان و ناسپاس ایران دارن.


Donnerstag, 27. Oktober 2011

پا در میانی آمریکا برای تحمل دو جناح در حاکمیت جمهوری اسلامی

در خبرها خواندیم:


با این پیام دلسوزانه برای جمهوری اسلامی ،جناح تندرو در میابد که بدون تحمل اصلاح طلبان حکومتی قادر به ادامه حیاتش نیست. چون هر آینه با یک اشاره موسوی و یا کروبی محضورات آمریکا از بین رفته و آمریکا رسما در برابر توقعات مردم ایران قرار میگیردو یا اینکه گند دزدیهای شما و دلسردی از اصلاح طلبان حکومتی؛داد مردم را در آورده و منجر به انقلاب بر علیه شما خواهد شد. پس به قول خانم کلینتون :جمهوری عزیز اسلامیم!  لطفا اینقدر دشمنی را با اصلاح طلبان کش نده. جنگ شما دو فرزند خلف ،حاصلی جزتوقع مردم از رهبرانشان ودخالت احتمالی ما به دلیل حفظ منافعمان و یا شورش و انقلاب احتمالی در ایران و نابودی خودتان ندارد. باشید و بمانید که به نفع هر 3 ماست. به عبارت ساده تر همانطوری که امیر خرم(از اعضای رهبری نهضت آزادی) فرمودند:اصلاح طلبان حکومتی خندقی به دور این قلعه (ایران) هستند که باید در بازی قدرت بمانند تا فراریان از این کشور بلا زده ، به درون آن افتاده و به گروه اپوزیسیون نظام نپیوندندhttp://tanhatarinneveshtar.blogspot.com/2011/09/blog-post.html. براستی که سیاست پدر و مادر ندارد.

Dienstag, 25. Oktober 2011

مقدمه ای از داریوش همایون در ابتدای سفر نامه خوزستان(رضاشاه بزرگ)


این تنها کتابی است که بر سر نوشتن درباره آن به شدت احساس درماندگی می کنم. از کجای این کتاب بگویم؟ چگونه می توان در یک ستون محدود از آرزوها و اعمال شخصی سخن گفت که چپها و مذهبیون و به اصطلاح ملیون همگی هم صدا با روح الله خمینی همواره وی را «قلدر» و «بی سواد» نامیده اند؟ جز آنکه توصیه کنم: بخوانید! بخوانید تا دریابید ایران در هشتاد سال پیش چگونه بود! بخوانید تا دریابید کسانی که چند سال پیش جسارت کرده و خمینی مؤسس حکومت مطلقه ولایت فقیه را «بنیانگزار ایران نوین» نامیدند، چگونه قصد داشتند خرمهره ای را به ایرانیان قالب کنند! مذهبی ها! این صفحات تاریخ را بخوانید تا دریابید رهبران شما چه اندازه در راه پیشرفت و سربلندی ایران خیانت کرده اند! چپها و راستها! تاریخ معاصر وطن خود را آنگونه که هست بخوانید بدون آنکه آن را به سود سیاست و ایدئولوژی خود تحریف کنید اگرچه به قول پیش گفتار کتاب، رضا شاه «خود را دگرگون کرده بود و کشور را نیز سراپا دگرگون کرد اما آن گام اضافی را نتوانست رو به بزرگی بردارد. در تحلیل آخر، سنگینی واپسماندگی مادی و فرهنگی جامعه تازه بیدار شده از خواب سده ها بر او نیز افتاد و بدتر از همه توفان جنگ جهانی دوم ناگاه و نا آگاه در خودش پیچاند. سرنوشت تاریخی او از یک جنگ جهانی به جنگی دیگر ورق خورد. ولی با همه کاستیها و پایان غم انگیزش، چند رهبر سیاسی و چند کشور دیگر توانسته بودند در آن فاصله از چنان کارهای نمایان برآیند؟»



https://rapidshare.com/files/3448941723/سفرنامة_خوزستان.pdf


روشنفکرنماهایی که ایران را به خاک سیاه نشاندند بشناسیم

جنایات جمهوری اسلامی براستی انتها ندارد.روزانه حقوق انسانی به اشکال مختلف در میهنمان پایمال میشود و در بیدادگاه های این رژیم سفاک نیز هرگز ذره ای عدل و داد جاری نمیگردد ولی براستی چه کسانی و یا بهتر بگویم کدامین اهریمنان سیه دل بودند و هستند که در به بار نشستن  و حفظ این حکومت ننگین سهم داشتند؟ چند روز پیش به طور اتفاقی در یوتیوب کلیپی از مصاحبه با مشیری را دیدم که برای هر ایرانی که حتی اندک اطلاعی از تاریخ 100 سال گذشته ایران دارد مایه شگفتیست. این به اصطلاح روشنفکران،تمامی پیشرفتها و شکوفایی های ایران پادشاهیمان را انکار میکنند و در پناه کلمات عوام فریبانه؛تاریخ را جعل میکنند و روشنایی خورشید را منکر میشوند. این کوردلان عقده ای آنچنان در ستیز با دو پادشاه ایران ساز پهلوی هستند که در کمال ناباوری،در مصاحبه خود به تعریف و تمجید از دوران سیاه خاندان ایران بر باد ده قاجار میپردازد و رضا شاه بزرگ را عامل قطع جریان فکری و سیاسی قاجار معرفی میکند!!!.  جالب است که  این سیه دل در هنگامی این سخنان را بر زبان میراند که هنوزبسیاری از پدران و مادران ،طعم خوش آزادی و امنیت آن دوران شکوفایی در کشورمان را به یاد میآورند و با چشمانی تر،از آن دوران نه چندان دور و طلایی پهلوی یاد میکنند.از نکات جالب در این کلیپ،آن است که این کج اندیش حتی سخن به حق مصاحبه کننده در مورد اینکه مصدق السلطنه دو بار مجلس کشور را منحل کرد قبول ندارد!! .اینها همه و همه نشاندهنده تلاش دگر بار آفرینندگان ننگ 57 در قلب واقعیتهای مسلم تاریخمان است. این ویدیو شاید سند کوچکی برای آیندگان باشد که دشمنان ایران را بشناسند هر چند که ظاهری آراسته  و القابی رنگارنک و فریبنده  در پشت اسم خود داشته باشند.



Freitag, 21. Oktober 2011

از “روشنفکرى دینی” به آزادى و دمکراسى راه نیست!

مصاحبه با استاد علی میرفطروس


از “روشنفکرى دینی” به آزادى و دمکراسى راه نیست!
http://rooz2rooz.files.wordpress.com/2011/10/2ms121i.jpg?w=283&h=300
                                     گفتگو با نشریهء نیمروز، شمارهء ٧٨۴
                                 ٢۵اردیبهشت ١٣٨٣ / May 14, 2004
اشاره:
استاد دکتر صدرالدین الهى معتقد است: “شجاعت و از روبرو به گذشته نگاه کردن، نعمتى است که نصیب هر کس نمى شود. میرفطروس از این شجاعت به سرحد کمال برخوردار است و این آن نایافته گوهرى است که باید گردن آویز همه متفکران امروز و فرداى ما باشد… این آقاى میرفطروس، سرى بریده دارد در تشت تکفیر دوستان دیروزش و تنى پاره پاره بر نیزه دشمنانش در همان روزها. در تحلیل هاى او، درد بردار کردن بابک ومنصور(حلاج) و حسنک(وزیر) را احساس مى کنى، با “ابن مقنع” در دیگ تیزاب مى افتى و با “عین القضات همدانى” به آتش و نفت و بوریا دست مى یابى، و در خیل کشتگان بى آواز، خود را هم آواز آنان مى بینى… شاید اشتباه مى کنم، اما آسان نیست که آدمى در عصر تجدید حیات اندیشه دینى در سراسر جهان، در صف ملحدان سربلند تمامى تاریخ بایستد و “گالیله” نباشد که آهسته بگوید: زمین مى گردد، و “منصور” باشد که بگوید: “رَکعَتان فِى العشق، لایَصح وضو هُما الا بالدم”(در عشق دو رکعت است که وضو، آن درست نیاید، الا به خون) … او در کتاب “ملاحظاتى در تاریخ ایران” ده ویژگى اسلام راستین و توتالیتاریسم را به زبانى ساده چنان برمى شمارد که هر طفل ابجدخوان فکر سیاسى، شباهت هاى بى چون و چرائى میان هیتلر، موسولینى و استالین و خمینى پیدا مى کند و نیز خیل نظریه پردازان این رژیم ها را به نیکى باز مى شناسد: از “کیروف” تا “ژدانف” و از “شریعتى” تا “سروش”… برداشتن این صدا در برهوت ایمان هاى نئولیبرالى، نیازمند جرئتى منصوروار است. امید آن است که این صداى تنها، طنینى جهانتاب پیدا کند، زبان آتشینش در گیرد و او چون شمع به تنهائى نسوزد و آب نشود.” …
پس از گذشت سال ها از نظرات استاد صدرالدّین الهى، اینک مى توان گفت که آن صداى تنها نه تنها دیگر تنهانیست، بلکه کتاب ها و گفتگوهاى دکتر على میرفطروس بازتاب گسترده اى در میان روشنفکران ما داشته و به یمن این بحث ها و بررسى ها امروزه ما شاهد پیدایش موج نوینى از روشنفکران هستیم که برخلاف گذشته، نه بر “منافع حزبى” یا “مصالح ایدئولوژیک” بلکه براساس منافع ملى ما به تاریخ و رویدادهاى تاریخى نظر مى کنند. اهمیت تاریخى این بحث ها از جمله در اینست که زمانى انتشار یافته اند که بقول منتقدى “کمتر کسى را کشش و جسارت ورود بدان ها بود. چنین عبورى از خط قرمز و سنت شکنى در سنجشگرى تاریخى، خود بدعتى شد براى نویسندگانى که بعدها مضمون بحث هاى میرفطروس را محور تحقیقات خویش قرار داده اند“… عقاید و آثار میرفطروس براى روشنفکران جوامع اسلامى (خصوصا کشورهاى حوزه تاریخ و تمدن ایرانى) نیز الهام بخش و راهگشا بوده و به آنان جهت درک علل و عوامل تاریخى عقب ماندگى هاى کشورشان و شیوه برون رفت از آن، یارى کرده است.
گفتگوى حاضر، فرصت دیگرى است براى پرداختن به دین، سیاست و روشنفکرى در ایران “تا چه قبول افتد و چه در نظر آید”.
                                  نیمروز                                                            
                                                                           * * *
نیمروز: آقاى میرفطروس! یکى از گفتگوهاى شما(حدود ۷-٨ سال پیش) چنین تمام مى شود: “چشم انداز تاریخى بیشتر روشنفکران یا نواندیشان دینى راجع به جامعه مدنى، اساسآ “مدینه النبّى” حضرت محمّد است، همچنان که نمونه اعلاى حکومت آزاد و دموکراتیک شان، حکومت ۴ ساله حضرت على در ۱۴۰۰ سال پیش است“… رویدادهاى سال هاى اخیر، خصوصآ عملکردهاى اصلاح طلبان دینى و تحول تدریجى آنان از “اصلاح طلبى” به “مصلحت طلبى” – در حفظ نظام اسلامى- ، این نظر شما را تأیید مى کند، با اینحال بعضى از اصلاح طلبان – و از جمله آقاى دکتر علیرضا علوى تبار- هنوز “روشنفکرى دینى را راه بى بدیل براى رسیدن به مدرنیته” مى دانند…
میرفطروس: بله! و حتى یکى از همین “اصلاح طلبان دیروز” و “مصلحت طلبان امروز” مدعى شده کهروشنفکران غیردینی نمى توانند پرچم‌دار دموکراسى باشند“! نتیجه منطقى اینگونه ادعاها اینست که گویا تمام دموکراسى هاى اروپائى “دینى” هستند…!!! در هر حال، نکته اى را که باید دانست اینکه: اصطلاح “روشنفکر دینى” مانند “روشنفکران ملّى مذهبى” داراى یک تناقض درونى است که بى توجهى به آن هم به “روشنفکر” آسیب مى زند و هم به “دین”، هم “ملى” را بى اعتبار مى کند و هم “مذهبى” را. پس از سال ها کلّى بافى و آشفته فکرى و توهم زائى، زمان آنست که در باره مفاهیم، شفاف تر و دقیق تر صحبت کنیم و از غلطیدن به فلسفه بافى هاى گذشته پرهیز کنیم.
آنچه در اوّل مى توان گفت اینست که “روشنفکرى”(چنانکه از نامش هم پیداست) با فکر و عقل نقّاد و پرسشگر تعریف مى شود، در حالیکه دین جوهر خود را از “ایمان” و “باورهاى یقینى” و از پیش داده شده مى گیرد. به عبارت دیگر: فکر و عقل نقّاد و پرسشگر، پایه اساسى روشنفکرى است در حالیکه دین بخاطر ذات ایمانى و یقینى خویش از تحقیق و عقل پرسشگر و نقاد گریزان است. بقول علماى اسلامى: “من تمنطق، تزندق” یعنى منطق و استدلال منطقى انسان را کافر(زندیق) مى کند! بنابراین: اطلاق “نواندیشان دینى” به دوستان شاید صحیح تر و دقیق تر باشد.
نیمروز: یکى از نمایندگان نواندیشى دینى(آقاى محسن سازگارا) در سخنرانى اخیر خود در لندن گفته اند: “روشنفکر کسى است که مى کوشد به روى شکاف هاى معرفتی جامعه پل بزندوروشنفکر دینى کسى است که بخواهد بین دین و دنیاى مدرن پل بزند… و سنت دینى را در کنار آزادى بنشاند و مشکل کنار آمدن با دنیاى مدرن را حل کند“… شما آیا با این تعریف از روشنفکرى موافقید؟!
میرفطروس: ببینید! روشنفکرى محصول دوران جدید اندیشه و تفکر انسان است. دورانى که “عقلانیت انتقادى”، مرکز و معیار همه ارزش ها و اعتقادات -خصوصآ اعتقادات دینى- قرار مى گیرد. این، به هیچ وجه به معناى ضدیّت با دین و مذهب نیست بلکه به این معناست که “دیانت” تحت نظارت “عقل” قرار مى گیرد و در واقع در پرتو “عقل”، “دین” به حیات معنوى خویش ادامه مى دهد.
می دانیم که در قبل از انقلاب اسلامى، مرحوم دکتر شریعتى با بازگشت به مذهب(بعنوان یک استراتژى و یک ایمان) و به اسلام(بعنوان یک ایدئولوژى) کوشید تا در یک “توحید فکرى” جامعه اى را سازمان دهد که در آنجو فکرى مشابه بوجود آید، جامعه اى که در همه جاى آن بتوانیم اکسیژن اسلام را تنفس کنیم، جامعه اى که مذهب بعنوان یک استراتژى، و اسلام بعنوان یک ایدئولوژى، همه عرصه هاى فکرى، فرهنگى، ارزشى، اخلاقى، سیاسى و اجتماعى را در بر مى گیرد“. دکتر شریعتى با چنان اعتقادى معتقد بود که: “آزادى، دموکراسى و لیبرالیسم غربى، چونان حجاب عصمت بر چهره فاحشه استیاآزادى و دموکراسى هدیه بورژوازى و لقمه چرب و شیرین مسمومى است که با صد منت به ما اعطا مى کنند“(براى یک بحث مستند در این باره نگاه بفرمائید به: “ملاحظاتى در تاریخ ایران”، چاپ چهارم، بخش سوم).
خوب! با این افکار و آرمان هاى دکتر شریعتى و به همت “روشنفکران دینى” و “ملّى مذهبى” ما، چنین جامعه اى با انقلاب اسلامى سال
۵۷ مستقر گردیده و الان ۲۵ سال است که همه ما از برکات و حسنات آن برخورداریم که “انقلاب فرهنگى”، “پاکسازى دانشگاه ها” و ایجاد “دانشگاه اسلامى” روشنفکران دینى از نمونه هاى آنست، حالا همین دوستان با “قبض و بسط شریعت” و با “چاق و لاغر کردن دین” مى خواهند “سنت دینى را در کنار آزادى بنشانند”!! و به این ترتیب: “با مشکل دنیاى مدرن کنار بیایند”؟!
من فکر مى کنم که این دوستان نه با “آزادى و دنیاى مدرن” بلکه ابتدا باید با خودشان کنار بیایند زیرا اینهمه دست و دلبازى فکرى، شایسته یک روشنفکر واقعى نیست. فروتنى و صداقت اخلاقى حکم مى کند که این دوستان با نقد روشن و شفاف از گذشته فکرى و ایدئولوژیک خویش، ابتدا به گسست قطعى از “سنت”(سنت فکرى ضد آزادى و ضد تجدّد) برسند و بعد به “روشنفکرى” و راهگشائى براى جهان و جامعه بپردازند.
نیمروز: در مورد دکتر على شریعتى گفته مى شود که برداشت هاى ضد آزادى و ضد تجددّ از عقاید او، نادرست و یک “توهم زائى” است
میرفطروس: بله! اما متولّیان و کلیدداران “گنجینه اندیشه هاى شریعتى” یک بار هم که شده توضیح دهند فلسفه وجودى آنهمه عقاید ضد آزادى و ضد تجددّ و حتّى فاشیستى در آثار شریعتى چیست؟ و اساسآ از نظر زمانى(chronologique) آثارى مانند “امت و امامت” و “فاطمه، فاطمه است” را چگونه باید دوره بندى کرد؟ و مهم تر از همه، نظر این متولیان نسبت به اینگونه عقاید و آثار چیست؟ دکتر شریعتى در آغاز کتاب “فاطمه، فاطمه است” مدعى است کهبا تکیه اساسى بر اسناد کهن تاریخى… و با خواندن و جمع آورى همه اسناد و اطلاعاتى که در طول ۱۴ قرن به همه زبان ها و لهجه هاى محلى اسلامى در باره حضرت فاطمه وجود داشت، کتاب “فاطمه، فاطمه است” را تألیف کرده و…”
از متولّیان آثار دکتر شریعتى(که ظاهرآ به روش علمى و آکادمیک هم مجهز هستند) مى توان پرسید که ایناسناد کهن تاریخىو ایناطلاعات در طول 
۱۴ قرن به همه زبان ها و حتى لهجه هاى محلى اسلامى“(؟) کدام یا کدام ها بوده و اساسآ نظر این دوستان در باره “فاطمه”(بعنوان سمبلى براى زنان ایران) چیست؟ من فکر مى کنم پاسخ به این سئوالات خدمتى است که این دوستان مى توانند نسبت به خوانندگان آثار دکتر شریعتى انجام دهند و در “توهم زدائى” از عقاید وى همّت کنند. همین جا بگویم که من در “حسن نیت” و صداقت دکتر على شریعتى، دکتر سروش و دیگران تردیدى ندارم امّا دیده ایم که جاده جهنم گاهى از مسیر “حسن نیت” مى گذرد.
بقول “کارل پوپر” ما باید عادت دفاع از “مردان بزرگ ” را ترک کنیم، چرا که این “مردان بزرگ” با حمله به عقل و آزادى، خطاهاى بزرگ مرتکب شده اند. “پوپر” این دسته از روشنفکران را -که با اندیشه هاى خویش راهگشاى حکومت هاى جبّار بوده اند- “پیامبران دروغین” مى نامد.
نیمروز: بحث اینست که چرا ما برخلاف مسیحیت نتوانستیم تحولاّت یا رفرم هاى دینى را تجربه کنیم و اساسآ چرا نتوانستیم “لوتر” یا “کالون” و “سنت توماس” خودمان را متولّد کنیم؟
میرفطروس: همانطوریکه بعضى از محققّان دیگر هم گفته اند: بین مسیحیت و اسلام، تفاوت هاى بنیادینى هست که طرح مسائلى مانند جدائى دین از دولت، آزادى و دموکراسى را اساسآ غیرممکن مى سازد. از جمله اینکه برخلاف مسیحیت، اسلام دینى است که تنها با “آخرت” ما کار ندارد بلکه ناظر بر امور دنیائى و این جهانى ما نیز هست، یعنى برخلاف مسیحیت، اسلام دینى است که مدّعى حکومت، سازماندهى اجتماعى و تدوین و اجراى قوانین از پیش تصویب شده است. برخلاف مسیحیت، در اسلام امام یا رسول خدا در کنار قدرت حکومتى و حتى همکار و هم پیمان با دولت نیست بلکه خود دولت است. بقول دکتر شریعتى: “امام یا پیغمبر، مسئولیت مستقیم سیاست خارجى را داراست و رهبرى مستقیم اقتصاد، ارتش، فرهنگ، سیاست خارجى و اداره امور داخلى جامعه با اوست. یعنى امام یا رسول خدا، هم رهبر دین است، هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت…” با چنین اعتقادى بود که مرحوم دکتر شریعتى نظریه جدائى دین از دولت را “ساخته قدرت هاى خارجى” مى دانست و ضمن مخالفت با آن، جدائى دین از دولت را “تعبیر دیگرى از تفکیک سیاست از روحانیت”، بشمار مى آورد. طبیعى است که در چنین نظامى “پل زدن به آزادى و دنیاى مدرن” امرى محال و غیرممکن است. نواندیشان دینى ما فراموش مى کنند که در اروپا، ظهور مدرنیته و جامعه مدنى با پیکار علیه حاکمیت دین و کلیسا همراه بود. این دوستان فراموش مى کنند که یکى از مظاهر تجددّ(مدرنیته) افسون زدائى از جهان و جامعه است نه نوسازى یا “بهسازى دین” و اسطوره هاى دینى. با اینگونه “روشنفکرى” و “روشنفکران دینى” در این یکصد سال، ما انواع و اقسام “اسلام راستین”، “اسلام نبوى” و “تشیّع علوى” را تجربه کرده ایم بى آنکه بتوانیم از این فلاکت تاریخى و از این مذلّت مذهبى فرهنگى رهائى یابیم.
من فکر مى کنم که بدون نقد شجاعانه از گذشته فکرى خویش و بدون گسست قطعى از سنت هاى ایدئولوژیک(چه دینى و چه لنینى) روشنفکران ما قادر به پل زدن بسوى آزادى، دموکراسى و تجددّ نخواهند بود. کسانى که دیروز با تأویل و تفسیرهاى خودسرانه، از آیات قرآن، سوسیالیسم و جامعه بى طبقه توحیدى استنتاج کردند و امروز با ابزار “هرمنوتیک” مى خواهند از دل یک دین تمام خواه و توتالیتر، “مردم سالارى دینى” یا “حکومت دموکراتیک دینى” استخراج کنند در واقع هم به مردم سالارى ضربه مى زنند و هم به دموکراسى و تجددّ ملّى. از بطن عقیم یک دین تمام خواه و عقل ستیز، هیچ فکر و متفکّرى زاده نشد و نخواهد شد، هم از این روست که بقول دکتر عبدالکریم سروش: “تمدّن اسلامى اساسآ “فقیه پرور” بوده نه “فیلسوف پرور” و فرهنگساز”! 

Donnerstag, 20. Oktober 2011


               مقدمه جالب کتاب ضيافت افلاطون
در مقدمه کتاب ضيافت افلاطون متنی وجود داشت که در
چاپهای بعدی از روی اين کتاب حذف شد. پاراگرافی از
اين مقدمه را در اينجا قرار می دهم:
" در جوامع استبدادی هميشه زن و مرد از هم جدا می
شوند تا مرد ها و زن ها چيزی که بينشان جريان داشته
باشد، شهوت بيمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد،
تا هيچ زنی و مردی زيبايی و زشتی واقعی را نتواند
تشخيص بدهد و زن ها و مرد ها در انتخاب هم به اندازه
شهوت برانگيز بودن توجه داشته باشند و بس ، نه چيز
ديگری ..چرا؟؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد
باشد آن ديوار شهوت فرو می ريزد و زن ها و مرد ها
زيبايی و زشتی واقعی را تشخيص می دهند و خانواده هايی
که تشکيل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و
فرزندان سالم تربيت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به
عبارتی استبداد با وجود آنها بيگانه است، چرا که آزاد
پرورش می يابند "

Mittwoch, 28. September 2011

لینک داونلود 6 کتاب ارزشمند

لینک داونلود 6 کتاب ارزشمند:پس از 1400 سال(دو جلد) تولدی دیگر،پاسخ به تاریخ، فریب بزرگ قرن،کورش بزرگ و محمد ابن عبدالله، سفر نامه مازندران

https://rapidshare.com/files/761675958/Pas_Az_1400_Sal.pdf

https://rapidshare.com/files/1855014700/tavalodi_digarr.pdf

https://rapidshare.com/files/3500871362/pasokh_be_tarikh.pdf

https://rapidshare.com/files/3962048163/Farib_Bozorg_Gharn_Ma.pdf

https://rapidshare.com/files/1026596841/koroshe_bozorg_va_mohammad_ebne_abdollah.pdf

https://rapidshare.com/files/4013416747/safarnamee_mazandarann.pdf

Donnerstag, 22. September 2011

شعری زیبا منصوب به وحشی بافقی و یا وفادار اسطهبانی!




روز مرگم






 هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

Freitag, 9. September 2011

تحریف واقعیات را نپذیریم

دست ازقبول جملات تحریف شده برداریم. این جملات فقط توسط  دول و یا گروههایی ابداع و صادر میشوند که هدفشان قلب واقعیتهاست. جملاتی نظیر سرقت و یا جعل گواهینامه های امنیتی شرکت هلندی ،یکی دیگر از این ترفندهاست که با سیاست دول استعماری با استفاده ازجراید ومدیای قوی این کشورهای قدرتمند وارد ادبیات ما شده وبا کمک ایادیشان درون جامعه مجازیی رفته رفته بال و پر گرفته و به عادت تبدیل میشود.کدام سرقت؟ کدام جعل؟ تجربه ما ایرانیها به خوبی نشان میدهد که ابزار سرکوب،هم در دنیای مجازی و هم در دنیای واقعی همه و همه از سوی قدرتهای جهانی و به هدف نگهداری نور چشمشان یعنی جمهوری اسلامیست.اهدای ابزار شنود در موبایلها،شناسایی استفاده کنندگان از یاهو میل در حوادث پس از انتخابات 2 سال پیش ایران،ارسال ابزارهای سرکوب اعتراض مردم از باتوم برقی گرفته تا تانکهای ضد شورش از سوی چین ، آلمان ، هلند ،نروژو حتی آمریکا،و اینک نیز تقدیم مجوز رهگیری عملکرد کسانی که در کشورمان در سخت ترین شرایط ممکن،اطلاعات خود را از درون ایران به خارج از کشور میفرستند همه و همه بیانگر این واقعیت است که قدرتهای جهانی به هر قیمتی قصد نگهداری این رژیم منحوس را در ایرانمان دارند. چرا؟چون هنوز هم این گاو شیری خوب شیر میدهد و دنیا را از گشاده دستیهای خویش بهره مند میسازد. حال چه باک که جوان ایرانی بدنبال عواقب این معامله پنهان،شناسایی و یا به دار آویخته شود.

Mittwoch, 7. September 2011

احزاب و اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی!!!

مصاحبه امیر خرم با رادیو فردا

ايران / سياسی

امیر خرم: تصمیم نهضت آزادی ایران به خودداری از ادامه فعالیت سیاسی

ابراهیم یزدی(راست)، دبیر کل در بازداشت نهضت آزادی ایران و محمد توسلی، عضو نهضت آزادی

ابراهیم یزدی(راست)، دبیر کل در بازداشت نهضت آزادی ایران و محمد توسلی، عضو نهضت آزادی

۱۳۸۸/۱۰/۱۳

گزارش ها از ايران حاکی از بازداشت شماری از اعضای نهضت آزادی ايران توسط دستگاه های امينيت جمهوری اسلامی است.

اين بازداشت ها پس از تصميم اين تشکل سياسی به خودداری از ادامه فعاليتش در پی احضار پنج تن از اعضای رهبری نهضت آزادی ايران به وزارت اطلاعات پيش از روز عاشورای سال جاری صورت گرفته اند.

نهضت آزادی ايران در ۳۰ سال گذشته همواره تحت فشارهای امنيتی قرار داشته است.

امير خرم، تحليلگر سياسی در تهران، که تا زمان تصميم نهضت آزادی ايران به خودداری از ادامه فعاليتش، از اعضای رهبری آن به شمار می رفت، دو روز پيش از بازداشت توسط ماموران وزارت اطلاعات، در گفت و گو با «راديو فردا» درباره دليل تصميم اين تشکل سياسی سخن گفته است.

رادیو فردا: آقای خرم، دلیل نهضت آزادی برای خودداری از ادامه فعالیتش چه بوده است؟

امیر خرم: مقام های وزارت اطلاعات در پی احضار پنج تن از اعضای رهبری نهضت، خواستار توقف فعاليت ما شدند و گفتند در صورت عدم توقف فعاليت نهضت آزادی ايران، با آن برخورد خواهند کرد. پس از آن، نهضت توانست شورای مرکزی خود را تشکيل دهد و درباره اين مسئله بحث کند.

در نهايت، با توجه به مجموعه فشارهايی که در حال حاضر بر روی نهضت آزادی وارد می شود و با توجه به اينکه هم اکنون هم دبير کل نهضت آزادی با وجود کهولت سن و بيماری، در زندان به سر می برد و فشارهايی که به اعضا نهضت وارد می شود و اينکه فضای موجود، متاسفانه فضای مناسبی برای فعاليت گروهايی ماننده نهضت آزادی نيست، بنا به اين دلايل، شورای مرکزی نهضت تشخيص داد که در حال حاضر از ادامه کار حزبی خودداری کند.

بر همين اساس، تصميم گرفته شد که نهضت آزادی عملا تا اطلاع ثانوی فعاليت حزبی نداشته باشد تا انشاالله شاهد روزی باشيم که شرايط مناسبی بر کشور حکمفرما باشد و امکان فعاليت برای گروه هايی که بنابر اعتقاداتشان می خواهند در چهارچوب قانون اساسی فعاليت کنند و ديگران را هم به مدنيت و حرکت در چهارچوب قانون اساسی دعوت کنند، فراهم باشد.

من شخصا اميدوارم اين روز را هر چه زودتر ببينم که فضا برای فعاليت احزاب فراهم باشد.

آيا در ديدار مقام های وزارت اطلاعات و اعضای نهضت آزادی به اين نکته اشاره شد که چرا دولت درخواست کرده است که نهضت آزادی به فعاليت های خود خاتمه دهد؟


در آن جلسه به دوستان نهضتی اعلام شد که از نظر ما، گروه سياسی شما، يک حزب يا مجموعه برانداز محسوب می شود.

به دوستانمان در نهضت گفتند که «درست است که شما در چهارچوب قانون فعاليت می کنيد، اما همين فعاليت شما در چهارچوب قانون و اينکه شما خواهان تغيير در سياست های حاکم هستيد، ملاک براندازی نرم است و به همين خاطر هم نيروهای امنيتی قصد برخورد با شما را دارد.»

همچنين به صراحت به ما گفتند که نگران پرداخت هيچ هزينه ای در اين زمينه نيستند و هر هزينه ای لازم باشد، پرداخت می کنند.

مقام های وزارت اطلاعات به دوستان نهضتی گفتند که «به نفع شما نيست که از خواست ما سرپيچی کنيد.» مجموعه دوستان ما هم با توجه به برآيند و بررسی تمام شرايط موجود، ديدند که در شرايط فعلی به صلاح نيست ما بخواهيم با اين نيروها به طورمستقيم سر شاخ بشويم و در آن صورت نيز چيزی عايدمان نخواهد شد.

آنچه که برای دوستان ما در نهضت مهم است اين است که پرداخت هزينه فردی هيچ نگرانی ندارد. آنها نگران اين قضايا نيستند. بلکه آن چيزی که در شورای مرکزی نهضت درباره آن بحث شد و محور مباحث ما بود، اين بود که در شرايط فعلی، زندان رفتن دوستان نهضتی ما در راستای امنيت و منافع ملی و مصالح کشور هست يا خير.

اکثريت دوستان اعتقاد داشتند که در شرايط فعلی اين امر نه تنها کمکی به تثبيت امنيت ملی کشورنمی کند و در جهت مصالح کشور نيست، بلکه اوضاع را بيش از پيش به مخاطره می اندازد و وضعيت را بی ثبات تر از پيش می کند و ما نبايد به اين قضايا و شرايط ناپايدار دامن بزنيم.

فکر می کنيد اين نوع برخوردها با تشکل های سياسی که به دنبال راه حل های مسالمت آميز برای تغيير و تحول در جامعه ايران هستند، چه نتيجه ای در بر خواهد داشت؟

خود بنده در سال ۱۳۸۰ يک دوره زندان را تجربه کردم. وقتی از زندان بيرون آمدم، يکی از همين آقايان اطلاعاتی پيش من آمد و به من گفت که سعی کنم ديگر فعاليت سياسی نکنم. من در آن زمان برای ايشان مثالی زدم که متاسفانه آن مثال هنوز هم مصداق دارد.

به او گفتم که جمهوری اسلامی مانند يک قلعه است که جمعی در آن زندگی می کنند و جمعی هم بر اين قلعه حاکمند. گروه های قانونی مانند نهضت آزادی و ساير احزاب قانونی، مانند خندقی هستند که دور تا دور اين قلعه کنده شده است.

رسالت و وظيفه ما به عنوان يک گروه اپوزيسيون اين است که هر کسی که از رفتار حاکمان قلعه ناراضی بود و خواست از قلعه بيرون برود، طبيعتا می افتد در درون نيروهای اپوزيسيون و ما وظيفه داريم نگذاريم آنها به سمت نيروهای مقابل بروند که نيروهای برانداز هستند و آماده جذب اين نيروها هستند تا عليه قلعه فعاليت کنند.

من آن روز به آن مامور امنيتی گفتم که سعی نکنيد اين خندق را پر کنيد. چون وقتی شما اين کار را بکنيد، آنهايی که از درون اين قلعه فرار می کنند بر اساس جاده ای که شما برايشان ترسيم کرده ايد، مستقيم به سمت نيروهای برانداز می روند.

الان هم همين پيام روشن و شفاف را می شود به آقايان داد. در شرايط بعدی و در فردای امروز که اين نيروهای پايبند قانون حضور نداشته باشند، کسانی سردمدار اعتراضات مردمی خواهند شد که ممکن است اساسا اعتقادی به نظام نداشته باشند.آن وقت است که نه از تاج، نشان خواهد بود و نه از تاجنشان . ما نگران اين هستيم.


Dienstag, 16. August 2011

Dienstag, 9. August 2011

فیلم مستند ایران در جستجوی دموکراسی

در سال 1355 یک گروه نویسنده و فیلمبردار از خبرنگاران خارجی برای بررسی در باره وضع حقوق بشر به ایران آمدند. این گروه تحت تاثیر تبلیغاتی که در آن روزها بر ضد رژیم شاهنشاهی ایران میشد خیال میکردند با یک کشور بسته سر و کار دارند و وقتی به آنها امکان این داده شد که به هر جای کشور که میخواهند بروند و با هر کسی که میخواهند گفتگو کنند خیلی شگفت زده شدند.این گروه چند ماه در ایران ماندند و سرتاسر کشور را گشتند و با افراد بی شماری گفتگو داشتند. حتی به زندانها رفتند و با هر زندانی سیاسی که خواستند مصاحبه کردند و کم کم نظرات غلطی که داشتند تغییر کرد.سازمانهای چپی و گروههای دانشجویی ایرانی که در خارج فعالیت داشتند به آنها گفته بودند که در ایران 100/000 زندانی سیاسی هست و زندانیان را شکنجه میدهند،در مملکت اختناق هست و هیچکس نمیتواند حرف بزند. به آنها سالها و سالها تلقین کرده بودند که در آمد نفت مملکت تلف میشود و برای مردم کاری صورت نمیگیرد. حتی هزینه های دفاعی ایران را برای دور ریختن پول مملکت جلوه داده بودند. گروه خبرنگاران بعد از بررسیهای زیاد متوجه شدند بین وضع ایران و تبلیغات عوامل دست چپی و سازمانهای دانشجویان ایرانی در خارج،فاصله زیادی است. تعداد زندانیان که بیشترشان عضو سازمانهای تروریستی بودند از 3000 نفر تجاوز نمیکرد. کسانی را که در غرب شهرت داده بودند زیر شکنجه فلج شده اند از دور بدون اینکه متوجه باشند و بتوانند خود را به حالت فلجی بزنند فیلمبرداری کردند و دیدند که سالم هستند. کسان دیگری را که شهرت داشت زیر شکنجه کشته شده اند سالم و سرحال یافتند.در این بررسیها آنها خود را با جامعه ای که خود را به سرعت پیش میراند و با همه مشکلات و کمبودها و معایب خود،از بیشترکشورهای جهان وضع بهتری داشت روبرو یافته و تحت تاثیر برنامه های نو سازی ایران قرار گرفتند و کوششهای ایرانیان در هر سطح به جبران عقب ماندگی 1000 ساله برای رسیدن به پای کشورهای پیشرفته از نظر آنها دور نماند. بیش از هر چیز آنها از تفاوت میان تصورات و پیشداوریهایی که خود در باره محمد رضا شاه داشتند و حقیقت شخصیت و دستاوردهای او شگفت زده شدند.به جای یک دیکتاتور خون آشام که ثروت مملکت را خودش خرج میکرد با مردی مواجه شدند که تمام فکر و ذکرش متوجه پیشرفت ایران بود و در باره اوضاع ایران اطلاعات وسیعی داشت و دایم کار میکرد و میخواست که به مردمش همه چیز بدهد و به پشتیبانی مردم از طرح هایش برای باز گرداندن عظمت ایران دلگرم بود. آنها ساعتها فیلم از از جنبه های مختلف اوضاع ایران تهیه کردند . از روستاها و شهر ها و مناطق عقب افتاده تا پیشرفته،زندانها و دانشگاهها و نیروهای دفاعی،از مسایل داخلی و روابط خارجی و نام فیلم خود را در جستجوی دموکراسی نهادند. به نظر آنها ایران کشوری بود که داشت مقدمات رسیدن به دموکراسی را فراهم میکرد. با ساختن زیر بنای اقتصادی و اجتماعی و با گسترش آموزش،آزاد کردن روستاییان،سهیم کردن کارگران  و بالا بردن سطح زندگی عموم افراد ملت،جامعه را برای حکومت دموکراسی آماده میساخت. فیلم آنها تملق آمیز نبود و حکومت ایران در برداشتهای آنان مداخله ای نکرده بود. آنها ناظرانی بودند که با پیشداوری و نظر مخالف به ایران آمده بودند ولی واقعیاتی را که میدیدند منصفانه ضبط کردند.
براستی ما کجا بودیم و داشتیم به کجا میرفتیم و با خودمان چه کردیم؟چگونه یک مشت شیاد و کمونیست گمراه و یکعده به اصطلاح روشنفکر بی خبر،مردم را به دنبال خود کشیدند و انقلاب راه انداختند. چگونه دستگاههای تبلیغاتی خارجی ،سالها محیط را بر ضد ایران مسموم کردند و از آخوندها قهرمان ساختند. چگونه کشوری که داشت به سرعت رو به ترقی و دموکراسی و رفاه میرفت در دوزخ حکومت آخوندی سرنگون شد.قسمتهایی از این فیلم تحت عنوان ایران در جستجوی دموکراسی گرد آوری گردیده تا مردم ایران گذشته نزذیک خود را فراموش نکنند و برای رسیدن به آینده ای بهتر از آن الهام بگیرند.این فیلم از سایت انجمن پادشاهی ایران گرفته شده و متن فوق با اندکی تصرف عینا از بخش یک و دو فیلم گرفته شده است


بخش 1



بخش 2
.

بخش 3
.

بخش 4
.

بخش 5
.

بخش 6
.

بخش 7
.

بخش 8
.

بخش 9
.

Samstag, 6. August 2011

ترویج بی هویتی تحت عنوان دشمنی با نژاد پرستی و فاشیسم!

بارها گفته ام که هر چه میکشیم از به ظاهر روشنفکرانمان است.نوع پوشش،آرایش  و طریقه صحبت کردن مهم نیست آنچه مهم است آن است که کلمات را در بسته بندیهای فریبنده تزیین کرده و به خورد ملتی میدهند که در طول تاریخ ،بزرگترین مشکلش همانا بی هویتیست .مردمی  که در طول سده ها ،دشمنان آب و خاک و متجاوزین به پدران خود را ستایش میکند و برای تکریمشان بر سر گل و لای بمالد ؛محال است دردی جز بی هویتی داشته باشد و دریغا که به ظاهر اندیشمندان پارسی گویش چنین او را از هویت ایرانی و آریایی خود دور سازند و تلاش نخبگان راستین برای شناسایی هویت و انسجام در برابر دشمنان ضد میهنمان را اینچنین نقش بر آب سازد



Montag, 18. Juli 2011

قطع صدای استاد فولادوند در دقیقه 14 مصاحبه با صدای آمریکا به سفارش آقای علیرضا نوری زاده!


چند سال پیش صدای آمریکا به صورت تلفنی ،مصاحبه ای با آقای فولادوند داشت که صدای استاد فولادوند در میانه مصاحبه قطع میگردد و مجری؛قطع صدا را نتیجه اختلال در تماس تلفنی و ایراد فنی مصاحبه میداند. چند سال بعد ، پروفسور مسعود انصاری در برنامه خانم پری صفاری در تلویزیون بیداری،افشا کرد که مجری برنامه صدای آمریکا در یک میهمانی از آقای پروفسور انصاری میخواهد که مراتب تاسف خود از قطع برنامه استاد فولادوند را به وی برساند و دلیل این کار را ،تماس تلفنی علیرضا نوری زاده به صدای آمریکا و تقاضای قطع صدای فولادوند توسط مجری را مینماید . مجری افزود من زیر بار چنین عملی نرفتم و به برنامه ادامه دادم اما بار دیگر و اینبار رییس بخش فارسی صدای آمریکا با وی تماس گرفته و تقاضای قطع مصاحبه را مینماید که اینبار به اجبار صدای استاد فولادوند قطع میشود و ومجری ؛دلیل آنرا بدروغ، ایراد فنی مینامد. لازم به ذکر است که همانگونه که خود خواهید شنید؛در این مصاحبه؛فولادوند بر 3 نکته تاکید میکند:فرهنگ والای ایرانی پیش از اسلام،اشاره به برخی آیات انسان ستیز قرآن و سوم اینکه ابر قدرتهای جهان از جمهوری اسلامی حمایت میکنند و ارجای پرونده اتمی ایران به سازمان ملل یک نمایشنامه است که حتی اگر عملی شود آسیبی به این حکومت نخواهد زد.این مصاحبه ناتمام از این جهت در این وبلاگ گذارده میشود که فرزندان این مرز و بوم،دشمنان روشنگری راستین را بشناسند و فریب ظواهر زیبا و کت و شلوار شیک این افعیان ضد ایرانی (نوری زاده و نوری زاده ها )را نخورند



کلیپی شنیدنی از استاد فولادوند

شنیدن این کلیپ روشنگرانه را به تمام ایراندوستان توصیه میکنم



کلیپی جالب از استاد فولادوند


Montag, 11. Juli 2011

شعری از آیت الله صافی گلپایگانی در کوبیدن مکتب و تاریخ ایرانی و مدح مکتب و تاریخ سراسر جنایت اسلام

وقتی عده ای ،حکومت جمهوری اسلامی را حکومتی ضد ایرانی و ایران ستیز میخواندند اکثرا آنان را به دیده افراطی و تندرو و سیاه نما میدیدیم . آنگاه که ناممان را عوض کردند و در ثبت احوال  ایران،اجازه ندادند نام ایرانی بر فرزندانمان بگذاریم،تاریخمان را تحقیر و بعضا انکار نمودند و پادشاهانمان را ظالم خواندند، کمر به ویرانی تخت جمشید بستند، در ورودی آرامگاه فیروز نهاوندی رابستند ونامش را به معاونت اجتماعی ارشاد تغییر دادند،یکی یکی تندیسهای قهرمانان و بزرگان تاریخ ایرانزمین را برداشتند و تخریب کردند، آثار باستانی و بسیار با ارزش ایران را عمدا  تخریب کردند،در سیاهچالهای رژیم خود،به دختر و پسر ایرانی تجاوز کردند، بتدریج باور کردیم که آری  اینان با ابران و ایرانی دشمنند و 32 سال است که جای خوبی برای ترویج اسلام و غارت ایران و تحقیر ایرانی پیدا کرده اند. شعری از آیت الله صافی گلپایگانی بر گرفته از سایت الف را در زیر میآورم که با کمال بیشرمی تاریخ و مکتب ایرانی را رسما به سخره گرفته و حقیر میشمارد و فخر خویش را در پیروی از مکتب انسان کش اسلامی و پیروی از آن  میداند. اینبار هیچ ملاحظه و اشاره غیر مستقیم هم نشده و مستقیما افکار پلید و ضد ایرانی خود را به معرض قضاوت میگذارند:
.
.
.


انتقاد آیت الله صافی گلپایگانی از مکتب ایرانی با زبان شعر

۲۳ فروردين ۱۳۹۰
 بخش خبری الف
 
آیت الله صافی گلپایگانی با سرودن شعر جدیدی از ترویج مکتب ایرانی و کوروش گرایی انتقاد کرد.
  
در شعر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی ضمن انتقاد از کوروش گرایی و طرح مباحث جاهلی از ولایت اهل بیت(ع) و دین مبین اسلام به عنوان راههای رسیدن انسان به رستگاری در دنیا و آخرت یاد کرد.
  
در شعر این مرجع تقلید همچنین به گسترش عدل و عدالت و برچیده شدن ظلم در دوران پس از ظهور حضرت مهدی موعود(عج) نیز اشاره شده است.
  
به گزارش الف، سروده جدید آیت الله صافی گلپایگانی بدین شرح است:
 
ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست / فخری به داریوش و به اسفندیار نیست
  
مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد / ما را به جاهلیّت آن دوره کار نیست
  
در سایه‌ محمد(ص) و آل محمدیم / برتر از این برای بشر افتخار نیست
  
ابناء دین و سوره توحید و کوثریم / بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست
  
اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است / هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست
  
اندر دژ ولایت و حِصن امامتیم / مانند این حصار به گیتی حصار نیست
  
ما امت عدالت و صلح و اخوتیم / در ما نفاق و شیطنتِ دیوسار نیست
  
از جاهلیّتِ مجوس نگیریم رسم و راه / ما را به جز ولایت مهدی (عج) شعار نیست
  
اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام / در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست
  
گر مدعی تلاش به توهین ما کند / با او بگو که از تو جز این انتظار نیست
  
تو باش و هفت خوان و خرافات و تُرَّهات / راهی که میروی ره پروردگار نیست
  
زنده است دین احمد(ص) و قرآن و اهل بیت(ع) / اَکمل از آن طریق سوی کردگار نیست
  
یارب رسان امام زمان منجی جهان / فرّخ زمان او که در آن، کار عار نیست
  
پر می‌کند ز عدل به امرِ خدا زمین / بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست
  
آئین دین مداری و تقوی شود رواج/ رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست

 
مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل / مرد خدا به دوره‌ی او خوار و زار نیست

گرفته شده از سایت:http://alef.ir/1388/content/view/100058/