Samstag, 26. Mai 2012
وصیت نامه شاهنشاه آریامهر
این وصیت نامه پس از مرگ محمدرضا توسط فرح
پهلوی قرائت گردید.گرچه بارها و بارها متن این
وصیت نامه در سایتهای مختلف قرار داده شده اما
از آنجهت در این وبلاگ گذارده میشود که میدانم
صدها و هزاران سال خواهد گذشت و
دوست ندارم که آیندگان ،تمام ایرانیان را ناسپاس
و نمک نشناس بدانند
پاینده ایران
وصیت نامه در سایتهای مختلف قرار داده شده اما
از آنجهت در این وبلاگ گذارده میشود که میدانم
صدها و هزاران سال خواهد گذشت و
دوست ندارم که آیندگان ،تمام ایرانیان را ناسپاس
و نمک نشناس بدانند
پاینده ایران
در این هنگام که دور از خاک وطنم در چنگال این بیماری جانکاه آخرین روزهای زندگی خود را سپری میکنم، به عنوان پادشاه ایران زمین این پیام را به ملتم که در شومترین دوران تاریخی وطنش روزگار تیرهای را میگذراند میفرستم. همانند هر مسلمان معتقدی که در آستانه مرگ از وجدان پاک و صفای کامل روح برخوردار است، خداوند بزرگ را به شهادت میطلبم، از آن وقت که صرفا به خاطر جلوگیری از خونریزی هموطنانم ناچار خاک ایران را ترک کردم آنی از فکر سیهروزی تدریجی ملتم، و مخصوصا آندوه رقت بار شهادت وطن پرستان با نام و گمنامی که سینههای فراخ خود را در مقابل جوخههای آتش جلادآن قرار دادند، فارغ نبوده و با تار و پود وجودم این رنجها را احساس کردم... شگفت اتفاقی، که در همان لحظاتی که قلب من از حرکت میایستد، قلوب افسران دلاور ارتش نیز که در تکاپوی نجات وطن بودند، پیاپی آماج گلولههای دشمنان ایران قرار میگیرند و برای اینکه چنین پیوندی جاودان ماند توصیه میکنم که بعد از نجات کشورم، کالبدم در گورستان این شهیدان جانباخته وطن، مدفون گردد... من در این دقایق واپسین شیرینی خاطرات افق ایران عزیز را که به آن عشق میورزم در برابر تلخی زهراگین مرض جانسوز قرار دادهام. خاطره شالیزارهای کرانههای دریای خزر، و مرغزارهای دیلم، خاطره قلههای پربرف سهند و سبلان آذربایجان، خاطره کوهستانهای سبز و خرم زاگرس کردستان، و هامونهای عریان بلوچستان، خاطره اروندرود خوزستان و هیرمند سیستان، خاطره دشت ارژن فارس، خاطره حاشیههای کویر سوزان خراسان و کرمان، خاطره شهرکها و دهستانهای ساحلی خلیج فارس، خاطره کوچ عشایر دلیر و فداکارو بطور کلی با اندیشه همه گوشه و کنار آن سرزمین مقدس و مردم پرتلاش و پرتوان آن، چشم از جهان فرو میبندم
Dienstag, 22. Mai 2012
دليل تمامی سيه روزی ها و پسمانده گی های تاريخی ما (نوشتاری از امیر سپهر)
این نوشتار از امیر سپهر است که بسیار دوستش دارم. این مطلب ، بدین جهت از سایت ایشان کپی برداری شده و به وبلاگ من آورده شده که در بالاترین، لینک باید به صفحه خود مطلب باشد
دليل تمامی سيه روزی ها و پسمانده گی های تاريخی ما، «شرف فروشی» بخشی از خود ما ايرانيان بوده و هست!
خوب به چهره ی اين «جوان ايرانی» بنگريد و به ياوه های مستهجن وی گوش فرادهيد. من کوچکترين ترديدی ندارم که او خود خيلی بهتر از من و شما هم ميداند که اين متنی که بدست وی داده اند که در پشت دوربين بخواند چیزی نیست مگر مشتی دروغ مبتذل و تهمتهایی سخیف و اصلا شرم آور.
اما وی اين اراجيف شرم آور را بی اينکه کمترين احساس «شرم و حيايی» داشته باشد، خيلی هم اتفاقآ با حرارت و شوق ميخواند. چرا که در «فرهنگ» و «ضميرناخودآگاه» او و بخشی از ايرانيان، ظاهر گشتن در تلويزيون و مشهور شدن و پول درآوردن، «اصل» و «ارزش» است، نه فروزه هايی چون راستی و وجدان و شرف و ناموس و وطن و هم وطن.
ترديد نداشته باشيد که اگر فردا اين حکومت برافتد، همين جوان بی اخلاقی که امروز اين سان برای رژيم خوش رقصی ميکند، ادعا خواهد کرد که: «بخدا من خودم نيز ميدانستم که تمام اين حرف ها ياوه و تهمت است. اما گناهی نداشتم، چون «آنها» از من ميخواستند اين کار را بکنم».
بی اينکه اين موجود خائن و فرومايه بپذيرد ـ و شايد هم اصلا بداند ـ که خود نيز وارد اين دستگاه ظلم و خيانت و جنايت شده است که يکی از همان «آنها» بشود. در اين امر هم ترديد نکنيد که همين ناانسان، در فردای سقوط اين رژيم، اصلا ادعای «ميهن پرستی» و مبارزه با آن را هم خواهد کرد.
و اين، نمونه ای است از همان «شرف فروشی تاريخی» بخشی از ايرانيان و «اصلی ترين دليل» همه ی سيه روزی های گذشته و حال ما. يعنی جلوه ای کوچک از همان پلشتی فرهنگ ايرانی که تمامی اين سيه روزی ها، بی آبروی ها و فقر و نکبت و ننگ اين دوره از تاريخ ما نيز ناشی از همان است.
زيرا اگر کسانی از خود ما تا اين اندازه «بی اخلاق» و «فرومايه» و «شرف فروش» نمی بودند که وجدان و انسانيت و ميهن و مردم خويش را به «پول و مقام و شهرت» بفروشند که ديگر نه اسکندر مقدونی ميتوانست بر ايران چيره گردد، نه لشگر اعراب، نه چنگيز خان، نه تيمور لنگ، نه هلاکو خان مغول و نه خمينی هندی زاده. از اينروی هم، اصلا هرگز چنين رژيمی در ايران بر سر کار نمی آمد. اگر هم بطور اتفاقی چنين ميشد، هرگز نمی توانست که سی و سه سال در ايران دوام آورده و هر دزدی و تجاوز و جنايتی که دلش خواست بکند و روز بروز هم پروار تر شود.
در مورد اين رژيم، مبادا اين راستی را هم ناديده انگاريد که اصولن خود روضه خوان پلشت و دريوزه ای بنام علی خامنه ای و همچنين احمدی نژاد، رفسنجانی، جنتی، حداد عادل، حسين الله کرم و عزيز جعفری... و ديگر اراذل دزد و متجاوز و خونريز اين رژيم هم، همگی خود از ايرانيان پست و فرومايه و شرف فروش هستند، نه از مردمان چين و روسيه و تبت و عربستان و مغولستان و ارمنستان!
اما وی اين اراجيف شرم آور را بی اينکه کمترين احساس «شرم و حيايی» داشته باشد، خيلی هم اتفاقآ با حرارت و شوق ميخواند. چرا که در «فرهنگ» و «ضميرناخودآگاه» او و بخشی از ايرانيان، ظاهر گشتن در تلويزيون و مشهور شدن و پول درآوردن، «اصل» و «ارزش» است، نه فروزه هايی چون راستی و وجدان و شرف و ناموس و وطن و هم وطن.
ترديد نداشته باشيد که اگر فردا اين حکومت برافتد، همين جوان بی اخلاقی که امروز اين سان برای رژيم خوش رقصی ميکند، ادعا خواهد کرد که: «بخدا من خودم نيز ميدانستم که تمام اين حرف ها ياوه و تهمت است. اما گناهی نداشتم، چون «آنها» از من ميخواستند اين کار را بکنم».
بی اينکه اين موجود خائن و فرومايه بپذيرد ـ و شايد هم اصلا بداند ـ که خود نيز وارد اين دستگاه ظلم و خيانت و جنايت شده است که يکی از همان «آنها» بشود. در اين امر هم ترديد نکنيد که همين ناانسان، در فردای سقوط اين رژيم، اصلا ادعای «ميهن پرستی» و مبارزه با آن را هم خواهد کرد.
و اين، نمونه ای است از همان «شرف فروشی تاريخی» بخشی از ايرانيان و «اصلی ترين دليل» همه ی سيه روزی های گذشته و حال ما. يعنی جلوه ای کوچک از همان پلشتی فرهنگ ايرانی که تمامی اين سيه روزی ها، بی آبروی ها و فقر و نکبت و ننگ اين دوره از تاريخ ما نيز ناشی از همان است.
زيرا اگر کسانی از خود ما تا اين اندازه «بی اخلاق» و «فرومايه» و «شرف فروش» نمی بودند که وجدان و انسانيت و ميهن و مردم خويش را به «پول و مقام و شهرت» بفروشند که ديگر نه اسکندر مقدونی ميتوانست بر ايران چيره گردد، نه لشگر اعراب، نه چنگيز خان، نه تيمور لنگ، نه هلاکو خان مغول و نه خمينی هندی زاده. از اينروی هم، اصلا هرگز چنين رژيمی در ايران بر سر کار نمی آمد. اگر هم بطور اتفاقی چنين ميشد، هرگز نمی توانست که سی و سه سال در ايران دوام آورده و هر دزدی و تجاوز و جنايتی که دلش خواست بکند و روز بروز هم پروار تر شود.
در مورد اين رژيم، مبادا اين راستی را هم ناديده انگاريد که اصولن خود روضه خوان پلشت و دريوزه ای بنام علی خامنه ای و همچنين احمدی نژاد، رفسنجانی، جنتی، حداد عادل، حسين الله کرم و عزيز جعفری... و ديگر اراذل دزد و متجاوز و خونريز اين رژيم هم، همگی خود از ايرانيان پست و فرومايه و شرف فروش هستند، نه از مردمان چين و روسيه و تبت و عربستان و مغولستان و ارمنستان!
Montag, 14. Mai 2012
شعر مبارک بادتان !
مبارک بادتان!
ملت نادان ایران دین مبارک بادتان سنت تازی و آیینش مبارک بادتان
دین تازی و زبان زور این نامردمان تیزی شمشیر بر گردن مبارک بادتان
هم محمد هم علی هم خالد ابن ولید جای شاهان و جهانداران مبارک بادتان
جانشین رستم دستان شده اینک علی جای مردی سر بریدنها مبارک بادتان
گشته اید اینک غلام و هم کنیز تازیان سروری تازی وحشی مبارک بادتان
جای فرهنگ سراسر شادی ایرانزمین دین ماتم دین نالیدن مبارک بادتان
جای جشن مهرگان و سنت نوروزمان عید فطر و عید مبعثها مبارک بادتان
سنگسار دختران پاک بوم آریا با گناه عشق و زیبایی مبارک بادتان
هیچت ارزش نیست گفتار بزرگان وطن یاوه های شیخ بر منبر مبارک بادتان
شعر فردوسی نخوانی یا ندانی معنیش هم دعای ندبه هم جوشن مبارک بادتان
کورشت ارزش ندارد پهلوی خاین بود رهبری دشمن ایران مبارک بادتان
در پسندت نیست بالایی و والایی مگر جای آن پستی و پایینی مبارک بادتان
سروری در میهن خود ننگ و خواری آیدت دستشویی شستن غربی مبارک بادتان
هیچت اما شرم و خجلت نیست از بی میهنی افتخار میهن دیگر مبارک بادتان
هرگزت پولی نشد سرمایه بهر آگهی رفتن کنسرت و رقصیدن مبارک بادتان
گر به میهن از فروش کلیه نان آورند نانت اندر روغن و ثروت مبارک بادتان
گر خیابان گشته بستر طفل میهن را چه باک جای گرم و نرمی بستر مبارک بادتان
کودک ایران رود آغل به جای مدرسه درد هم میهن ندیدنها مبارک بادتان
قتل و ناامنی،فسادواعتیاد اندر وطن بی غمی از درد هم میهن مبارک بادتان
گر روی ایران نبینی نکبت و بی چاره گی صیغه یکساعت دختر مبارک بادتان
گوشت اما نشنود پندی، نبینی راه را گوش کر،چشمان نابینا مبارک بادتان
دوری از گفتار و از پندار و از کردار نیک
پیروی از راه اهریمن مبارک بادتان
Abonnieren
Posts (Atom)