منوچهر سلیمی
دکتر مَنوچِهر سَلیمی گَلَنگَشی استاد علوم سیاسی و حقوق بینالملل دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) و نماینده مجلس شورای ملی از حوزهٔ انتخابیهٔ رودبار در دوره ۲۴ مجلس شورای ملی بود.[۱] او زاده روستای گلنگش بخش عمارلو شهرستان رودبار بود.
او در ۱۳۵۴ از ۱۹۱۴۳ رای مأخوذه با۱۱۷۴۲ رای در بیست و چهارمین دوره مجلس شورای ملی ایران از رودبار برگزیده شد.[۲] او نایب رییس کمیسیون تعاون و امور روستاها بود.[۳] وی در تاریخ ۱۷ شهریورماه ۱۳۵۴ به عنوان عضو کمیسیون پارلمانی آموزش و پرورش برای اجلاسیه چهارم دوره ۲۴ قانونگذاری برگزیده شد.[۴]
در ۳۰ آذر ۱۳۶۰ در ۳۹ سالگی به جرم ضدیت با نظام جمهوری اسلامی در پای دیوار زندان اوین به همراه بیش از ۵۰ نفر دیگر تیرباران شد.
- دکتر ناصر انقطاع؛ ایشان در خاطرات خویش از این دوستی چون این یاد میکند:
... بهر روی، با تنی چند از دوستان، دست به انتشار شب نامه ای بنام پیروزی زدیم که آن نیز پس از انتشار دو شماره لو رفت و سه تن از ما (دکتر ضیاء مدرسی، دکتر منوچهر سلیمی و فرخ سرمدی) دستگیر شدند و سه تن (از آن میان من) گریختیم. سه تن دستگیر شده هر سه تیرباران شدند.
(نقل از ویکیپدیای پارسی)
سروده ای زیبا از این بزرگمرد ایرانی:
اگر صد تیر زهر آگین زنی ای خصم برجانم - اگر با نیشتر بیرون کشی از کاسه چشمانم
اگر در هم نوردی تاروپود و رشته ی جانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد وپیمانم
اگر مغز مرا در روغن سوزان بسوزانی - اگر قلب مرا برسیخ در اتش بگردانی
اگر از تن جدا سازی به تیغی هر دو دستانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد و پیمانم
اگر سازی جدا از پیکر من جمله اعضایم - اگر در هاونی درهم بکوبی استخوان هایم
ا کر خاکسترم را افکنی بیرون از ایرانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد وپیمانم
اکر در شعله اتش بسوزانی زبانم را - اگر با میله داغی کنی بریان لبانم را
اگر با چکشی درهم بکوبی فک و دندانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد وپیمانم
اگر درپیش چشم من بسوزانی تو ماوایم - در آن آتش بسوزانی زن و فرزند و مامایم
اگر در پیش چشم من بسوزانی عزیزانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد وپیمانم
توخونم را بریز ای خصم خون آشام بد اختر - بسوزان پیکرم را تا شود این جسم خاکستر
ولی عشق وطن امیخته با شیره جانم - مرا از مهر ایران نگسلاند عهد وپیمانم
روحش شاد