مشیری نامه خواجه عبدالله ملی مذهبی!
آن پاسبان اخراجی و ازکثرت بوقولی بوقو!، آبرویش حراجی،آن عزیز به هندوستان رفته اما از کینه پهلوی دلش بگرفته مهندس شیمی بود حکیم حسین فرجی در تاییدش همیشه به راه وملامحمد امینی در مدحش آماده و سر براه، در شرح وقایع 28 مرداد پر ناله و آه، با کینه عجیب بر علیه رضا شاه سخت در حال گفتن بدو بیراه،همواره رقیب سرسخت عبید زاکانا، آن ضد دیکتاتور،آن بند باز آماتور،آن همیشه مخمور و از نشه تریاک کیفور، دشمن سفسطه، عکس مصدق السلطنه برمیزش زده ،حکیم بهرام مشیری نام داشت نوشته اند جدش مجهول السلطنه قاجار نافش با تیغ ترکمانان مغول برید و چنین گویند که در دل کینه ای شتری بر علیه پهلویها داشت . از هیبت تصرف زمینهای اجدادش به دست محمد رضا شاه و سپردنش به رعایای مفلوک ایرانی الاصل!، سالها مجنون بودی و کف از دهان میپراکندی .کف دستش چون نان بربری بود ودلش چون دانه انگور عسکری، تا بدانجا دی وی دیهای فولادوند دید وشنید که توهم اسلام دانی بر وی غالب آمد وبا دلایلش در مناظره با هدایتی دربرنامه افق، اسباب خنده فراهم آمد و سرانجام نیز خود را در سیاست صاحب سبک نامید!. کوس رقابت با کیمیاگران زدی و از معجزاتش یکی آن بود که یک شبه تریتا پارسی به بانو تبدیل کرد و شبها همه شب در کابوس 28 مرداد از خواب بجستی و یک لیوان شربت ضد کودتا نوشیدی تا مگر چاره خواب پریشان 60 ساله اش گردد.چون رخش گفتار در منبر جاوید براندی آنچنان نعره ها زدی که اوضاع کنونی ایران در نظرش هیچ بیامد و ناله های جانسوز در رثا مصدق السلطنه قاجار زدی تو گویی دیروز در اوین بر سر دار رفته. ملا محمد امینی روایت کرد که روزی در فراز منبر جاوید از حرص،ناگهان خدویش راه را برنفس بگرفت و در سنه 2013 میلادی همانجا به زیر افتاد و با ذکر بیستو هشت بیستو هشت به سرای باقی شتافت. چون بقچه وصیتش باز نمودند دیدند که وصیت کرده تاریخ وفاتش بیست و هشتمین روزآن ماه کنند که رواتر باشد. این حکایت از آن گفتم تا مبادا از حال ایران غافل شوی و به جای اندیشه برای آزادیش،در کربلای 28 مرداد سینه زنی مبادا چون آن مرحوم عمر به باطل گذرانی که حکیمان گفته اند
ای شتر عرصه سیمرغ نه جولنگه توست
رنج خود میدهی و زحمت ما میداری
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen