Samstag, 4. Juni 2011

تفاوت مردم ژاپن و مردم ایران

بخشی از خاطرات ارنست واردر(مامور سیا در ژاپن)

ارنست واردر بعد از جنگ جهانی و بمباران هیروشیما و ناکازاکی مامور سی ای ا در ژاپن بود.در خاطراتش می نویسد:"طرحی بود که اگر بتوانیم در 4 نقطه توکیو تجمعات 2 تا 3 هزار نفره مهیا کنیم می شود امپراتوری ژاپن را به پایین کشید.خیلی سخت بود شرایط آن روزهای مردم ژاپن.پادشاه که ترکیبی از دیکتاتوری نظامی و استبداد فردی بود بی دلیل ژاپن را وارد این مرحله جنگ بی مورد کرده بود.ژاپنی ها گرسنه بودند و تحت فشار و این امپراتور شرایط سیاهی را به بار آورده بود.پدر وی نیز چنان دیکتاتوری داشت که اگر شالیکاران مالیات برنج را از سه بار بیشتر پرداخت نمی کردندبرای عبرت سایرین جلوی همگان گردن وی را قطع می کردند.هیروشیما و ناکازاکی روزهای سیاه ژاپن را کابوس کرده بود....پس اندیشه این بود اگر بتوان جریانی معترض را هر چند محدود به صدا دراورد مردم کوچه و بازار به آن می پیوندند و می توان از بعد احساسی اجتماع استفاده برد.بیشترین صحنه های دلخراش شهر هیروشیما را رسانه های خود امریکا به نمایش در می اوردند و فیلمها جهت توزیع وارد ژاپن میشد.حتی از طریق کره ما روزنامه های امریکایی را که مملو از عکس خرابی های جنگ بود وارد توکیو می کردیم و هیچ کس نپرسید که چراامریکا دست به تبلیغ علیه خودش و جنایت خود می زند......فکر می کردیم جمع کردن مردم بر ضد امپراتور خیلی در این شرایط راحت تر باشد ولی با تلاش زیاد شاید توانستیم دو یا سه تجمع 500 یا هزار نفری مهیا کنیم.هرگز نتوانستیم شعاری بر ضد امپراتور جا بیاندازیم.مردم زیر بار نمی رفتند و فقط شعار"امپراتور توضیح بده" را تکرار می کردند.مایک کاوندیز مشاور من گفت:ماموران بومی را در میان مردم فرستادیم تا شعار ضد امپراتوری ژاپن در تمامیت آن سر دهند.بعدها فهمیدیم که این ماموران بومی حتی خودشان نتوانستند چنین کاری کنند و یکی از انها که در منطقه شرقی توکیو این عمل را انجام داد در حد مرگ توسط مردم اسیب دیده بود.امپراتور بعد از مدتها بر صفحه رسانه ها ظاهر شد و گفت:می دانم معترض به من و شرایط هستید.ولی باید بدانیم که وضعیت ژاپن بخاطر اشتباهات همه ما!! بد و فقر و گرسنگی همه را تهدید خواهد کرد.خارجی ها که از ژاپن مقتدر هراسان هستند امروز تمام سعی خود را برای نابود کردن ما میکنند.پس مردم ژاپن چنان فکر کنید که تمام مرزهای ما بسته و ما برای نجات خود از فقر و گرسنگی باید در کنار هم شبانه روزی کار کنیم و دیگر از فردای سخنرانی حرفی از تجمعات نبود.ما باید به واشینگتون باز می گشتیم و گزارش میدادیم" من در تمام این سالها که در آسیا دور مامور بودم این مردم را حیرت آور دیدم و بی دلیل نیست که به این مرحله رسیدند.مقایسه کنیم با مردم خاور میانه.چند سال پیش که تحولات ایران را زیر نظر داشتم و هر چند باز نشسته ولی با دوستانم که در این باره مشغول به انجام وظیفه بودند ارتباط داشتم بسیار به یاد ماموریت توکیو افتادم.شاه ایران تحولات عمیقی را برای این کشور رقم زد.امروز مردم ایران بهتر حس می کنند که نباید دنبال مذهبیون می رفتند.ولی چقدر راحت این مردم ساده دل همپای منافع کارتل های نفتی دویدند تجمع کردند در نهایت خود باختند و برنده همه همکارانی بودند که مثل من وظیفه ای در تهران بجای توکیو داشتند!!!! .آنگاه فهمیدم ژاپن یک ابرقدرت خواهد شد ولی باور نمی کردم ایران زمان پهلوی این شود وگرنه سکوت نمی کردم
(کتاب در سپتامبر 86 نگاشته شده و وی در اکتبر 91 در گذشت):

یک قرن امپراتوری در شرق دور - چاپ انتشارات وسکانز-1994-چاپ دوم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen